قرآن؛ کلام الهی یا بشری!؟ نقدی بر نظریه دکتر عبدالکریم سروش
دانشنامه اطلاعات تاریخی و جغرافیائی و فرهنگی سردشت وپیرانشهر
قرآن؛ کلام الهی یا بشری!؟ نقدی بر نظریه دکتر عبدالکریم سروش
جمعه 12 ارديبهشت 1393 ساعت 22:13 | بازدید : 549 | نویسنده : محمد فاضل شوکتی | ( نظرات )

 

بنام خداوند بخشاینده بخشایشگر

سپاس و ستایش برای الله پروردگار جهانیان که قرآن را بصورت کلامی منظم و مؤلَّف نازل کرد و آنرا به مقتضای مصالح مردم به تفاریق فرو فرستاد و بر دو قسم محکم و متشابه وحی فرمود، کتابی با دلایل روشن و براهین قاطع انشاء نمود که کلید منافع دنیوی و اخروی و معجزه جاویدان نبوی در همه­ی زمانها است . اعراب سرزمین بطحاء که در شاعری و سخنوری سر­آمد بوده و با ظهور قرآن به مبارزه و معارضه با آن دعوت شده بودند در برابرفصاحت و بلاغت قرآن توان و قدرت سخنوری را از دست داده و با وجود تعداد کثیر خطباء و شعراء و عرق عصبیت در مخالفت و ضدیت، نتوانستند سوره ای مانند کوتاهترین سوره آنرا بیاورند . ستارگان شعر و ادب عرب در برابر ادبیات غنی و منطق قوی قرآن مغلوب شده و محو گشتند و دیگر نمودی نیافتند  .

و درود و سلام بی پایان بر بهترین مخلوقی که بر او وحی شده حبیب خدا ابوالقاسم محمد بن عبدالله پیامبر امی مکتوب در تورات و انجیل و بر آل اطهار  و صحابه اخیار و جمیع مهاجرین و انصار.

اما بعد: بدان غنی ترین علم، که استعدادها را درخود غرق سازد و با نکات و لطایفِ شگفت و معادنِ اسرار، عقول و اذهانِ تیز را خیره کند، علم تفسیر قرآن است که امکان بهره مندی کامل از آن برای هر عالمی میسر نیست.

آنگونه که استاد مسلم علم و ادب جاحظ در کتاب نظم قرآن می گوید: یک فقیه اگر چه در علم فتاوی و احکام بدرخشد و متکلم اگر در علم کلام بر اهل دنیا چیره شود و حافظ قصص و اخبار اگر از ابن قریه حافظ تر باشد و واعظ اگر از حسن بصری واعظ تر و نحوی اگر از سیبویه نحو بهتر بداند و لغوی اگر چه لغات را با فکهایش بِجَوَد، هیچ یک از اینها نمی توانند در راههای اسرار و دقایق و رموزِ  تفسیر و معانی قرآن گام بردارند و در دریای ژرف حقایقِ تنزیل غواصی کنند مگر عالمی که در دو علم مختص به قرآن تبحر و مهارت کسب کرده باشد و آن علوم معانی و بیان می باشند که شخص برای اکتساب آنها باید مدت مدیدی صبر کرده و خستگی و رنج کسب آنرا متحمل شده و همت و انگیزه ای بالا او را در شناخت لطائف حجت خدا بر انگیخته و بر استیضاح معجزه رسول الله(ص) حریص باشد بعد از آنکه در سایر علوم حظ وافر کسب کرده و جامع حفظ  و تحقیق بوده کثیر المطالعه و طویل المراجعه باشد و بطور مکرر به مطالعه و تحقیق در تفسیر قرآن بپردازد بطوریکه مطالعه آیات قرآن و فهم معانی و مفاهیم قرآنی جزئی از زندگی اش گردد.

و در حفظ آیات الهی جزو پیشروان بوده و با وجود همه ی اینها دارای نفسی مطیع و منقاد در برابر حق و ذوق و قریحه­ای وقاد و فروزان و هوشیار و درکی بسیار برای دریافت نظر و رموز خفی داشته باشد و اهل تصرف (توان و جسارت اظهار نظر تعادل و ترجیح) و دارای درایت به اسالیب نظم و نثر و در بارور کردن بنات افکار مهارت داشته باشد و بداند چگونه کلام را به هم آمیزد و تألیف کند و چگونه منظم سازد و ردیف کند و بسیار در تنگناهای کلام قرار گیرد و در پرتگاههای باطل و لغزشگاههای آن بیافتد (مقصود این است که تمرین و ممارست زیاد در درک و فهم عبارات ادبی مغلق و مشکل و اشعار شاعران دوره جاهلی و اسلامی داشته باشد و با سعی و تلاش در حفظ و یادگیری و فهم آنها توان خود را بیازماید و چه بسیار که در درک معانی ادبی دچار لغزش و خطا شده و به بیراهه رود ولی با تحقیق و تفحص و مراجعه پی به اشتباهات خود برده و فهم و نگرش تازه­­ای پیدا می کند و این کار او را در درک و فهم معانی قرآن کمک شایان خواهد کرد).

این دیباچه بر گرفته از مقدمه تفسیر کشاف تألیف امام بلامنازع تفسیر و علوم بلاغی و لغت علامه جار الله محمود بن عمر الزمخشری است. همانطور که علامه زمخشری فرمودند: آگاهی و احاطه بر علم تفسیر و درک معانی قرآن مستلزم پشتکار و تلاش بی وقفه در فراگیری ادبیات عربی بالاخص علم معانی و بیان و غواصی در ژرفنای آن علوم می باشد تا انسان بتواند مقاصد شارع حکیم را درک کند و کتاب زندگی را بفهمد. خود کتاب قرآن نیز عدم احاطه علمی بر معانی آیات قرآن را عامل عدم تصدیق آن بیان فرموده است.

«بل کذَّبوا بما لم یُحیطوا بعلمه» سوره یونس آیه 39 ، «دروغ شمردند آنچه را که بدان احاطه علمی نداشتند».

با توجه به اهمیت و جایگاه رفیع و عظیم کتاب قرآن در جامعه بشری این کتاب شریف در گذشته و حال مخالفانی داشته و خواهد داشت، در اینجا نظرات مخالفان دین را در عصر نزول قرآن در مورد قرآن مجید بیان می کنیم تا خوانندگان بدانند که مخالفان امروزی چیزی جز تکرار سخنان منکرین قرآن در عصر نبوت در چَنته ندارند.

 اعراب جاهلی نظرات گوناگونی درباره قرآن داشتند و در نظرات خود ثابت نبوده و از روی بی دانشی هر بار چیزی می گفتند سپس از نظر خود برگشته و سخنی دیگر بر زبان می آوردند که حاکی از نوعی سردرگمی و حیرت بوده و آنها در این اظهار نظرها پیرو ظن و گمان باطل و اوهام و خیالات بودند نه نقد علمی و اظهاراتشان بر پایه بهتان و افتراء استوار بود نه بر براهین و ادله:

 و اینک بیان سخنان آنان:

  1. 1.      می گفتند آیات قرآن افسانه­های پیشینیان است که در میان مردم نقل شده و پیامبر آنرا از مردم شنیده در ذهن خود آنها را پردازش کرده سپس آنها را بازگویی می کند.

(و اذا تتلی علیهم آیاتنا قالوا قد سمعنا لو نشاء لقنا مثل هذا اِنْ هذا اِلاّ اساطیرُ الاولین)سوره انفال آیه 31 ، هنگامی که آیات ما بر آنان (کافران) خوانده شود می گویند شنیدیم (چیز مهمی نیست) اگر ما هم بخواهیم مثل این را می گوییم چرا که چیزی جز افسانه های پیشینیان نیست.

 ولی اعراب جاهلی در ادعای خود صادق نبودند زیرا اگر توان گفتن آیاتی چون آیات قرآن را داشتند و حال آنکه خود قرآن نیز آنها را دعوت به مبارزه کرده بود حتماً برای پیروزی خود در این میدان آیاتی چون قرآن را می ساختند و آنرا بر پیامبر عرضه می کردند ولی چرا این کار را نکردند و بجای آن دست به شمشیر بردند؟ جوابش یک کلمه است و بس و آن هم این است که نتوانستند مانند قرآن را بیاورند.

  1. 2.      بعضی از آنها که فصاحت و بلاغت و آهنگ دلنواز آیات قرآن آنانرا مجذوب ساخته ولی بدلیل عصبیت ایمان نمی آوردند می گفتند: هاتفی از جن این سخنان را برای پیامبر (ص) می آورد. قرآن کریم ادعای آنها را مردود اعلام کرده است: (فلا اقسمبمواقع النجوم. واِنّه لقسم لو تعلمون عظیم اِنّه لقرآن کریم، فی کتاب مکنون،‌ لایمسه اِلاّ المطهرون، تنزیل من رب العالمین). سوره واقعه آیات 75 الی 80 .

سوگند به جایگاههای ستاره­گان و این سوگند بزرگی است اگر بدانید. براستی این کتاب قرآن گرانقدر است در کتابی پنهان (دور از دسترس شیاطین) قرار دارد. جز پاک شده­گان (فرشتگان) بدان دسترسی ندارند. از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است.

این آیات که با تأکید و قسم همراه است گمان اعراب جاهلی را مبنی بر دست داشتن جن در وحی مردود می شمارد و اعلام می کند که جنیان توان دسترسی بر وحی الهی و کتاب مکنون و لوح محفوظ را ندارند و این کار فقط توسط فرشتگان پاک و مطهر پروردگار انجام می گیرد.

(فلا اقسم بالخنس الجوار الکنس و اللیل اذا عسعس و الصبح اذا تنفس انه لقول رسول کریم ذی قوۀٍ عند ذی العرش مکین مطاع ثمَّ امین و ما صاحبکم بمجنون و لقد راه بالافق المبین و ما هو علی الغیب بضنین و ما هو بقول شیطان رجیم فأین تذهبون) سوره تکویر آیات 15 الی 25 .

سوگند به ستارگانی که واپس می روند، سیاره­گان که (حرکت می کنند و از دیده­ها) پنهان و مخفی می شوند و سوگند به شب آنگاه که پشت می کند و به آخر می رسد و سوگند به صبح بدانگاه که می دمد این قرآن کلام (خدا و توسط) فرستاده بزرگی (جبرئیل نام برای پیامبر اسلام روانه شده است) او توانا و نیرومند است و نزد خدواند صاحب عرش دارای مکانت است او در آنجا فرمانروا و امین است. همدم شما دیوانه نیست جبرئیل را در کرانه روشن دیده است. او نسبت به شما درباره غیب بخیل نیست و این قرآن گفتار شیطان رانده شده نیست پس کجا می روید؟

در این آیات نیز انتساب آوردن آیات قرآن به جن و شیطان مردود اعلام شده است. راستی چرا اعراب جاهلی هر کار فوق العاده­ای را به جن نسبت می دادند؟ دلیلش معلوم است بعلت عدم شناخت انسان و استعدادها و قابلیتهای او، آنها حتی برای شاعران نیز هاتف و هاجسی از جن تصور می کردند و گمان داشتند که شاعران معروف و مشهوری چون امرو القیس و امثال او خود نمی توانند چنین اشعار زیبایی بسرایند بلکه این سروده­ها از طرف جنیان است و حتی برای هر یک از این هواتف و هواجس اسمی نیز تراشیده­اند مثلاً می گویند «هاجس امرؤ القیس»  پیرمردی از جن بوده که حافظ بن لافظ نام داشت . ولی چنانچه آنها درک صحیحی از انسان و توانایی­های او داشتند، برای توجیه انجام کارهای فوق العاده، جنیان را دخیل نمی دانستند. هر چند اعتقاد به دخالت جن در اموری از قبیل سرودن شعر جز وهم و خیال باطل چیز دیگری نیست.

  1. 3.      ولید بن مغیره از اعراب جاهلی سرشناس مکه بعد از اینکه از وی خواستند نظر خود را درباره قرآن بگوید، وی پس از تفکر پیرامون این موضوع گفت: قرآن کلام جادویی است که از پیشینیان منقول است، سخن انسانی است.

(فقال اِنْ هذا الاسحر یُؤثر. اِن هذا الا قول البشر). سوره مدثر آیات 24 و 25 .

پس گفت این (قرآن) چیزی جز کلام جادویی منقول از دیگران نیست. این (قرآن) چیزی جز سخن بشر نیست.

ولید این سخن را در مکه در عصر نزول قرآن گفته است. پس سخن از بشر بودن قرآن چیزی جز تکرار  سخنان  اعراب جاهلی نیست.

  1. 4.      بعضی از آنها می گفتند که پیامبر این سخنان را از پیش خود ساخته و آنرا بدروغ به خدا نسبت می دهد.

اَم یقولون افتراه قل فأتوا بسورۀ مثِلهِ و ادعوا مَن استطمتم من دون الله اِن کنتم صادقین- سوره یونس آیه 38 یا می گویند که محمد خود قرآن را ساخته و پرداخته و آن را به دروغ به خدا نسبت می دهد بگو (اگر چنین است) شما یک سوره همانند آنرا بسازید و ارائه دهید و در این کار هر کسی را که می خواهید بجز خدا فراخوانید و به کمک بطلبید اگر راست می گویید.

(اَم یقولون افتراه قُل فأتوا بعشر سور مثِلهِ مفتریاتٍ و ادعوا مَن استطمتم من دون الله اِن کنتم صادقین)- سوره هود آیه 13 .

بلکه می گویند (محمد خود قرآن را تألیف کرده) و آن را به دروغ به خدا نسبت می دهد بگو (اگر این قرآن نوشته من است) شما (هم) ده سوره دروغین همانند آنرا (بنویسید و برای ما) بیاورید و غیر از خدا هر کس را که می توانید دعوت کنید (و به یاری بطلبید) اگر (در ادعای خود) صادق هستید.

(و اِن کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فأتوا بسورۀٍ من مثله و ادعوا شهداءَ کم من دون الله اِن کنتم صادقین. فأن لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتقوا النار التی و قودها الناسُ و الحجارۀ اُعِدّّت للکافرین). سوره بقره آیات 23 و 24.

اگر درباره آنچه بر بنده خود نازل کرده­ایم دچار شک و دودلی هستید سوره­ای همانند آنرا بسازید و ارائه دهید و شاهدان خود را جز خداوند فرا خوانید (تا بر صدق چیزی که آورده­اید گواهی دهند) اگر راست می گویید. و اگر نتوانستید که چنین کنید و هرگز نخواهید توانست پس (با انجام نیکی ها و دوری از بدی­ها) خود را از آتشی که هیزمش انسانهای بدکار و سنگ است دور سازید آتشی که برای شکنجه کافران آماده گشته است.

در آیه 13 سوره هود قرآن از کسانی که قرآن را تألیف محمد (ص) می دانند و می گویند خود آنرا ساخته و به دروغ به خدا نسبت می دهد دعوت کرده که برای اثبات ادعای خود ده سوره مانند سوره­های قرآن را بسازند و آنرا بیاورند و ارائه دهند اگر واقعاً در ادعای خود مبنی بر بشری بودن قرآن صادق هستند و در آیه 38 سوره یونس از آنها میخواهد یک سوره مانند سوره های قرآن را بسازند و ارائه دهند و در آیه 23 سوره بقره می فرماید اگر شک دارید در آسمانی بودن و الهی بودن آنچه بر بنده خود نازل کردیم یک سوره مانند آنرا بسازید و اراده دهید و شاهدانتان را بیاورید تا در مورد صحت ادعای شما شهادت بدهند و داوری کنند و سپس می فرماید شما هرگز توانایی انجام چنین کاری یعنی ساختن سوره­ای مانند قرآن را ندارید و نخواهید داشت این نکته یعنی «ولن تفعلوا» بسیار جای تأمل است و نباید ساده از آن گذشت، اکنون جا دارد بپرسیم:

اولاً: چرا مشرکان عرب به این تحدی روشن و آشکار پاسخ ندادند؟ مگر چه شرط و شروطی برای آنها قرار داده بود که از انجامش عاجز باشند؟ آیا شرطی از این ساده­تر وجود دارد که: ای مردم اگر در الهی بودن قرآن شک دارید یک سوره مانند آنرا بسازید و بیاورید و ارائه دهید؟

همه­ی ما می دانیم که سوره یونس و هود مکی هستند یعنی قرآن کریم در مکه مردم را به تحدی دعوت فرمود، جایی که مشرکان عرب در موضع قدرت بودند و باکی از اسلام نداشتند و مانند مردمان امروزی از اتهام تکفیر و ارتداد هم نمی ترسیدند پس چرا با وجود تعداد کثیر شاعران و خطیبان و کاهنان و پیروان آیین حنیف و اعرابی که به دین یهود و مسیحیت گرویده و از کتب عهد عتیق و جدید اطلاع داشتند، حتی یک نفر هم پیدا نشد که کمر همت ببندد و آستین بالا بزند و سوره­ای مانند یکی از سوره های کوچک قرآن را بسازد و آنرا به پیامبر (ص) ارائه دهد و غائله را ختم نماید در حالیکه خودشان نیک می دانستند که این کار یعنی ساختن سوره­ای مانند قرآن کوبنده ترین ضربه را بر پیامبر و دین اسلام وارد خواهد کرد زیرا هیچ چیزی مانند برملاشدن دروغ و ادعاهای لاف و گزاف، انسان را خوار و مفتضح نمی سازد بطوریکه هیچ ارزش و اعتباری برای او باقی نخواهد گذاشت و اطرافیان نزدیک و حتی عزیزانش نیز او را ترک کرده و طرد خواهند کرد اگر مشرکان عرب یک سوره مانند قرآن ساخته بودند امروز نامی از اسلام نبود، ولی براستی چرا این کار را نکردند و بجای آن به آزار و اذیت مسلمانان و دشنام و اتهام ناروا به پیامبر (ص) پرداختند؟ آیا جز اینکه بگوییم این مردم سخنور و بلیغ در برابر منطق قران مغلوب شدند و نتوانستند با آن هماوردی کنند، پاسخ دیگری هم داریم؟

و بعد از عصر نبوت در دوره خلفای راشدین و بعد از آن تا به امروز خصوصاً در قرنهای دوم  سوم و چهارم هجری که عصر شکوفایی علم و تمدن اسلامی است و این همه عالم و علامه در همه­ی زمینه­های علمی و ادبی ظهور کردند و هر روز بانگ تحدی قرآن کریم «و اِن کنتم فی ریب» را می شنیدند چرا شاعری، ادیبی، فیلسوفی، متکلمی، لغت شناسی پیدا نشد که داعیه هماوردی با قرآن را داشته باشد؟ آیا نبودِ هماورد در این میدان، بزرگترین دلیل بر اعجاز قرآن نیست؟ نه تنها کسی پیدا نشد که قصد معارضه و مبارزه با قرآن را داشته باشد بلکه نوابغی از نوادر روزگار ظهور کردند و در آسمان علم و ادب درخشیدند و تمام عمر خود را صرف بیان وجوه اعجاز قرآن نمودند.

ثانیاً: این نکته در آیه 23 سوره بقره «ولن تفعلوا» تنها یک ادعا نیست بلکه اِخبار است و مخبر آن هم نمی تواند انسان باشد زیرا هر انسان آگاه و خردمند با درک صحیح و شناخت عمیق که از خود و نوع انسان دارد، در درون خود احساس می کند و می داند که هر قدر هم در انجام کاری توانمند و یکه تاز باشد باز ممکن است کسی یا کسانی پیدا شوند که در آن میدان گوی سبفت را از وی بربایند و بر او تفوق یابند، بنابراین برای حفظ آبرو و احترام خودش هرگز ادعایی خارج از توان خود نمی نماید  و همه­ی ما می دانیم که پیامبر اسلام (ص) از خردمندترین افراد و با تقواترین بشر بوده است پس حاشا و کلا که چنین شخص که بهترین خلق خدا بر زمین است لاف و گزاف بزند و لاطلائلات بگوید، قطعاً اگر کتاب قرآن از طرف الله متعال نبود چنین ادعایی و چنین إخباری هرگز در آن مطرح نمی شد و با قاطعیت تمام نمی فرمود:

(قُل لئن اجتمعت الانس و الجن علی اَن یأتوا بمثل هذا القرآن لایأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعضٍ ظهیراً، سوره اسراء 88) . یعنی اگر انس و جن دست به دست هم داده و بخواهند مثل این قرآن را در بلاغت و حسن نظم و تألیف و معانی و مفاهیم عالی و احکام بی نظیر بسازند باز از آوردن مثل و نظیر آن عاجز و ناتوان خواهند بود چرا؟ چون قرآن کلام بشر نیست بلکه سخن خداوند یگانه بی همتا است که توسط جبرئیل امین بر قلب حضرت محمد (ص) نازل شده است.

  1. 5.      بعضی از مشرکان عرب می گفتند محمد (ص) خودش و با کمک گروهی دیگر این سخنان را سر هم بافته و به خدا نسبت می دهد و آنچه را که می نویساند افسانه­های گذشتگان است.

(و قال الذین کفروا اِنْ هذا الا افک افتراه و اعانَهُ علیه قوم آخرون فقد جاءوا ظلماً و زوراً و قالوا اساطیر الاولین اکتتبها فهی تُملی علیهُ بکرۀً و اصیلاً- سوره فرقان آیه 5 ).

و کافران می گویند: این قرآن دروغی بیش نیست که خود محمد آن را از پیش خود بهم بافته و گروهی او را در این کار یاری داده اند. آنان واقعاً با بیان این سخن ستم و بهتان بزرگی را مرتکب شده اند و می گویند افسانه های پیشینیان است که از دیگران خواسته آن را برایش بنویسند و چنین افسانه هایی سحرگاهان و شامگاهان بر او خوانده می شود.

ادعای کافران مبنی بر اینکه گروهی پیامبر را در گرفتن آیات قرآن یاری می دهند بالبداهة باطل است زیرا چنانچه چنین قومی وجود خارجی داشت هرگز از دیدِ تیزبین دشمنان دین گم نمی شد و دشمنان برای رسوا کردن مؤمنان و بی اعتبار کردن دین، آن گروه را شناسایی و معرفی می کردند ولی می بینیم که چنین نشد و هیچ تاریخی در این باب گزارشی منتشر نکرده است، و لفظ اکتتبها دلالت دارد براینکه مشرکان عرب بر امی بودن پیامبر اعتراف داشته اند.

  1. 6.      بعضی از مشرکان عرب می گفتند یک راهب غیر عرب (اعجمی) این سخنان را به او یاد می دهد.

(و لقد نعلم اَنهم یقولون إِنّما یُعلمه بشر لسانُ الذی یُلحدون الیه اَعجمی و هذا لسان عربی مبین سوره نحل، آیه 103 ).

 یعنی ما می دانیم که کفار مکه می گویند انسانی غیر عرب این سخنان را به او می آموزد، زبان کسی که آموزش قرآن را به او نسبت می دهند غیر عربی است و این قرآن به زبان عربی روشن.

این تهمت زیر بالبداهة مردود است زیرا وقتی عربها در فصاحت و بلاغت قرآن حیران و از ساختن یک سوره مانند آن ناتوان و در مانده­اند آن راهب غیر عرب که عربی نیز نیک نمی دانسته چگونه توانایی بیان مفاهیم و مضامین عالی دینی را در قالب زیبای زبان عربی داشته است؟ و هیچ تاریخی از وجود کلاس آموزشی این راهب به پیامبر (ص) گزارشی منتشر نکرده است.

  1. 7.      بعضی از مشرکان پیامبر (ص) را شاعر و کاهن معرفی می کردند و کتاب او را نوعی دیوان شعر و سجع کاهنان می دانستند.

(و یقولون أئنّا لتارکوا آلهتنا لشاعر مجنون. سوره صافات آیه 36).

و می گویند آیا ما خدایان خود را بخاطر سخنان شاعری دیوانه رها کنیم؟

(اَم یقولون شاعر نتربص به ریب المنون سوره طه آیه 30).

 یا می گویند (محمد«ص») شاعری است منتظر می شویم حوادث روزگار او را از پای در آورد.

(فلا اقسم بما تبصرون و ما لا تبصرون اِنه لقول رسول کریم و ما هو بقول شاعر قلیلاً ما تُؤمنون و لا بقول کاهن قلیلاً ما تذکرون تنزیل من رب العالمین سوره حاقه آیات 38 الی 43).

سوگند می خورم به آنچه می بینید و سوگند به آنچه نمی بینید (سوگند به آشکار و نهان عالم غیب و شهادة).

این قرآن  از سوی خدا آمده و گفتاری است که از زبان پیامبر بزرگواری بنام محمد(ص) پخش می شود و سخن هیچ شاعری نیست شما کمتر ایمان می آورید (تصدیق می کنید) و گفته هیچ غیبگو و کاهنی نیست اصلاً شما کم پند می گیرید بلکه از جانب پروردگار جهانیان نازل شده است.

در این آیات انتساب  قرآن به قول رسول مجازی بوده و به این اعتبار است که از زبان رسولی بزرگوار بنام محمد (ص) پخش می شود و عبارت تنزیل من رب العالمین مجازی بودن و اعتباری بودن انه لقول رسول کریم را اثبات می کند.

(فذکر فما انت بنعمت ربک بکاهن و لامجنون. سوره طور آیه 29).

مردمان را به قرآن پندو اندرز بده تو در پرتو لطف و مرحمت پروردگار ت نه غیبگو هستی و نه دیوانه.

(وما علمناه الشعر و ما ینبغی له اِن هو الا ذکرَُ و قرآنَُ مبین. سوره یس آیه 69).

ما به پیامبر سرودن شعر را نیاموخته ایم و شاعری شایسته او نیست، این کتاب هم که بر او نازل کردیم جز یاد آوری و قرآنی روشنگر نیست.

در این آیات تهمت شاعری و کهانت از ساحت پیامبر اکرم(ص) زدوده شده و این اتهام مردود اعلام شده است. چرا؟ چون شاعر و کاهن رجماً بالغیب سخن می گویند لذا شایسته نیست پیامبر (ص) که پیام آور قول فصل است شاعر یا کاهن باشد.

(والشعراءُ یتعبهم الغاوُن، اَلَم­تر انهم فی کل وادٍ یهیمون و انهم یقولون مالا تفعلون. سوره شعرا آیه 224 الی 226).

یعنی گمراهان و کم خردان از شعرا پیروی می کنند، یعنی سخنان باطل و دروغ و گزافه گویی های شاعران، از هجو و هتک اعراض و حرمت مردم و خدشه در انساب و اغراء مردم به ارتکاب حرام، خوردن خمر و گفتگو و معاشقه با زنانی که حلیله آنها نیستند و ادعای دروغ و مدح کسی که استحقاق مدح ندارد را جز گمراهان و بی خردان نمی پسندند و خودش نمی دارند.

و ذکر وادی و هیوم در آیه اَلم ترانهم فی کل واد یهیمون، آیا نمی بینی آنها در هر دره­ای وارد شده و سرگردانند- تمثیلی است برای ورود آنها به هر گونه سخنی از خوب و بد و بی مبالاتی آنها به غلو و افراط در سخن و تجاوز از حد بطوریکه ترسوترین افراد را بر رستم زال و خسیس و بخیل ترین آنها را می توانند بر حاتم طائی تفضیل دهند و به انسانهای بی گناه و متقی تهمت فسق و ارتکاب معاصی وارد کنند و چنانچه ناخواسته سخن حقی از دهانشان خارج شود به آن عمل نمی کنند.

مواردی که بر شمردیم دسته ای از صفات شاعران است که اگر تمام این صفات در یک شاعری وجود نداشته باشد بخشی از آن در او موجود است، این صفات یعنی گفتن سخنان باطل و دروغ، غلو و زیادروی در مدح و هجو و اتهام به اعراض و انساب و غیره که بر شمردیم. شایسته یک  انسان عادی نیست چه برسد به مقام عظمای نبوت، به این خاطر خداوند متعال اینگونه با قاطعیت صفت شاعری را از پیامبر (ص) سلب می فرماید: و مطالعه سیره نبوی نزاهت ایشان را از چنین صفاتی اثبات می نماید.

  1. 8.      بعضی از آنها یعنی اعراب جاهلی تهمت سحر و جادو به پیامبر نسبت می دادند و بعضی می گفتند قرآن خوابهای آشفته و پریشان محمد است.

(اقترب للناس حسابهم و هم فی غفلة معرضون، ما یأیتهم من ذکر من ربهم مُحْدَثٍ الا استمعوهُ و هم یلعبون لاهیةً قلوبهم و اسروا النجوی الذین ظلموا هل هذا اِلاّ بشر مثلکم اَفتأتون السحر و انتم تبصرون، قال ربی یعلم القول فی السماء و الارض و هو السمیع العلیم، بل قالوا اضغاث احلامٍ بل افتراه بل هو شاعر فلیأتنا بآیة کما اُرسِلّ الاولون. سوره انبیاء آیه 1 الی 5 ).

زمان حسابرسی برای مردمان کفر پیشه نزدیک شده و آنها در غفلت بسر برده و از ایمان به روز قیامت روی گردان می باشند. هیچ بخش تازه­ای از قرآن از سوی پروردگارشان بدیشان نمی رسد مگر اینکه آن را می شنوند و به بازی می گیرند دلهایشان غافل است، چنین ستم پیشگانی در گوش هم می گویند: مگر این انسانی مثل شما نیست؟ آیا به سراغ جادو می روید با آنکه می بینید، (پیامبر) گفت پروردگارم سخنی را که در آسمان یا زمین گفته شود می داند چرا که او شنوا و آگاه است. بلکه می گویند (قرآن) خوابهای آشفته و پراکنده­ای بیش نیست، نخیر او اصلاً آن را از پیش خود ساخته است. نخیر او شاعری است. پس او معجزه­ای را برای ما بیاورد آنگونه که پیامبران پیشین با آن فرستاده شده­اند.

در این آیات مشرکان پیامبر را ساحر می خوانند اعتقاد آنها این بوده که هر کس ادعای نبوت کند و معجزه­ای بیاورد ساحر است زیرا آنها معجزه را مساوی با سحر می پنداشتند سپس از سخن خود بر گشته گفتند قرآن خوابهای آشفته و پریشان است. بعد گفتند آنرا خود ساخته و به دروغ آنرا به خدا نسبت می دهد و در آخر گفتند او شاعر است، و این چنین است اندیشه باطل، حیرت، سردرگمی، تذبذب و عدم ثبوت بر قول واحد.

در اینجا معلوم شد که رؤیا پنداشتن قرآن و خوابنامه خواندن آن نیز تکرار سخنان بدویان و اعراب جاهلی است که ما در این نوشتار در صدد نقد و بررسی آن هستیم، استاد عبدالکریم سروش استاد فلسفه در مقاله­ای تحت عنوان «محمد (ص) راوی رؤیاهای رسولانه» چنین اظهار داشته است: «محمد (ص) راوی است یعنی مخاطب و مخبر نیست چنان نیست که مخاطب آواهایی قرار گرفته باشد و در گوش باطنش سخنانی را خوانده باشند و فرمان به ابلاغ آن داده باشند بل محمد (ص) روایتگر تجارب و ناظر مناظری است که خود دیده است و فرقی است عظیم میان ناظر روای ومخاطب خبر به او نگفته­اند برو به مردم بگو خدا یکی است بل او خدا را به صفت وحدت، خود دیده و شهود کرده و روایتش از این مشاهده را با ما به زبان خود باز می گوید».

«خطابی و مخاطبی و اخباری و مخبری و متکلمی و کلامی در کار نیست بل همه نظارت و روایت است، مناظر و وقایعی که این رسول صادق روایت می کند بسیار گونه گون است» بعداً به بیان گوشه هایی از وقایع قیامت در قرآن می پردازد و سپس خود سوال می کند «این نظاره­ها و مشاهده­ها در کجا رخ داده است؟» خود پاسخ می دهد: «در رؤیا» و نیز می گوید: «ما هنگام قرائت قرآن گویی فراموش می کنیم که خوابنامه­ای را می خوانیم که زبانش زبان بیداری نیست بلکه زبان خواب است».

در بخش دوم مقاله­اش می نویسد: «مؤمنانی که محمد (ص) را پیامبر می دانند (چون صاحب این قلم) البته مکاشفات رمز آلود و رؤیایی وی را عزیز و شریف می شمارند و در راز­گشایی زبان آنها به جد می کوشند».

سپس برای اثبات نظریه خودش مبنی بر رؤیای بودن قرآن ادعا می کند که سوره­های قرآنی دارای انسجام و پیوستگی و ارتباط نیستند و پریشانی و گسستگی و تضاد و تناقض در آن زیاد است و همه اینها دلالت بر رؤیایی بودن قرآن دارد زیرا این پریشانی و گسستگی و تضاد و تناقض فقط در رؤیا قابل توجیه است و برای رفع هر گونه تناقض و تضاد و پریشانی و آشفتگی، بجای دست یازیدن به تأویلات تکلف آمیز بهتر است قرآن را خوابنامه محمد (ص) بدانیم و با این کار دیگر نیازی نیست که مفسران در کشف حقایق تنزیل و دقایق تفسیر محتمل رنج گران گردند و کافی است که بجای تفسیر به تعبیر بپردازیم و خوابگزاری کنیم.

با تأمل در بیانات استاد نظریه خوابنامه بودن قرآن را مورد بررسی قرار می دهیم.

مثل اینکه استاد محترم یک اصل مسلم را که در فرهنگ و زبان همه­ی ملتهای جهان ساری و جاری است فراموش کرده­اند و آن اصل این است که «الفاظ حمل بر معانی عرفی می گردند» چه معانی حقیقی و چه معانی مجازی و حمل الفاظ بر معانی غیر عرفی و خود در آورده سقوط در ورطه سوفسطائی­گری و تشبث به اذیال  مکتب عندیه است.

با مراجعه به کتب لغت و ادبیات عربی دوره جاهلی و اسلامی در هیچ جایی نمی بینیم که نبوت به معنی خواب و رؤیا، نبی به معنی راوی خواب، رسول به معنی واضع دین، وحی به معنی کلام مفتری و خود در آورده و از پیش خود ساخته، بکار رفته باشد بلکه نبوت یعنی اِخبار نبی یعنی مخبر، رسول به معنی فرستاده­ای که از خود سخنی ندارد و وحی به معنی نجوی، آهسته در گوش کسی سخن گفتن و القای معانی از کسی به کسی دیگر.

معلوم نیست جناب آقای دکتر این معانی را از کجا آورده است؟ تراشیدن معانی مطابق امیال و خواسته­های شخصی چیزی جز مشاغبه نیست و حتی قابل اعتنا و نقد هم نیست ولی از آنجا که جناب آقای سروش چهره­ای شناخته شده است و مریدانی هم دارد، ضرورتاً به نقد و بررسی بیانات وی می پردازیم در میان مردم مثلی هست که می گویند: در مثل مناقشه نیست.

حال ما صرفاً برای روشن شدن موضوع مثالی می آوریم. اگر در کوچه و بازار یا محل سکونت شما، مغازه داری باشد که چنانچه مشتریانش از او ماست بخواهند به آنها دوغ بدهد، اگر خرما خواستند به آنها بیسکویت بدهد و اگر به او گفتند اذان بگو بر قصد، انار را سیب بداند و سیب را کاهو و هلم جراً الی ماشاءالله، مردم درباره وی چگونه قضاوت خواهند کرد؟ حال می پرسیم: آیا جعل معنی خواب و رؤیا برای نبوت، روای برای نبی، سخنان از پیش خود ساخته برای وحی، واضع یک عقیده و آیین را رسول دانستن، کاذب را صادق شمردن، و مکذب را مصدق دانستن چه حکمی دارد؟ آیا این جعل و وضع و تراشیدن معانی، خوابنامه است، یا کتاب قرآن؟ اینک باید از استاد عزیز پرسید: چطور می شود که شما به نبوت پیامبر (ص) ایمان داشته باشید (همانطور که خود اقرار کرده­اید) و آگاه هستید که سراسر کتاب قرآن با تصریح و تأکید و وضوح تمام بدون هیچ گونه شائبه، الهی بودن، آسمانی بودن غیر بشری بودنِ خود را اعلام می کند و حتی برای اثبات غیر بشری بودن و الهی بودن خود بطور مکرر اقامه دلیل و تحدی می کند، آنگاه شما در مقابل ادعا می کنید که آیات قرآن غیر الهی، غیر آسمانی، بشری و خوابنامه است. آیا این تصدیق نبوت است یا تکذیب؟مگر اینکه برای تصدیق و تکذیب معانی جدید جعل کنیم.

در این صورت کسانی که در عصر نبوت در صدر اسلام گفتند: «اِنْ هذا الا افک افتراه»

یا گفتند: «بل قالوا اضغات احلامٍ بل افتراه»

بنا حق کافر و مکذب نام گرفته اند و می بایست آنان را مؤمنان راستین و صدیقان نام نهاد.

و باید گفت که آن دسته از یهودیان تحریف­گر نیز بی جهت مورد نکوهش قرار گرفته­اند.

«من الذین هادوا یحرفون الکملم عن مواضعه یقولون سمعنا و عصینا» برخی یهودیان سخنان را از جایگاهشان منحرف می گردانند و کلام را از معانی اصلی بدور می دارند و می گویند شنیدیم و فرمان نبردیم. سوره نساء آیه 46.

مگر آن یهودیان چکار می کردند غیر از اینکه معانی کلمات تورات را تغییر داده و معانی دیگری مطابق خواست و هوای خود جعل می کردند.

 در آیات قرآن می خوانیم.

(و ما علی الرسول الا البلاغ المبین). سوره عنکبوت آیه 18.

(فان تولوا فانما علیک البلاغ المبین). سوره نحل آیه 82 .

و این معنی 13 بار در قرآن آمده است.

(یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک). سوره مائده آیه 67 .

(قل یا ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعاً). سوره اعراف آیه 158 .

(قل انما انا بشر مثلکم یُوحی الیَّ). سوره کهف آیه 110 و سوره فصلت آیه 6 .

(اِن اتبع الا ما یوحی الی و ما انا الا نذیر مبین). سوره احقاف آیه 9 .

(تنزیل من رب العالمین). سوره حاقه آیه 43. این معنی 11 بار در قرآن آمده و (انا انزلنا علیک الکتاب و امثال آن بسیار زیاد،قل ما یکون لی اَن ابدله من تلقاء نفسی- ان اتبع الا ما یوحی الیّ.

در تمام این آیات که تعداد آنها آنقدر زیاد است بطوریکه بخش اعظم آیات قرآن از انزال و تنزیل قرآن سخن می گوید و اینکه پیامبران فقط فرستاده خدایند و از خود کلامی نساخته­اند و خود تابع وحی الهی می باشند و وظیفه آنها فقط ابلاغ است و هیچ حقی در دخل و تصرف در وحی الهی را ندارند و در سوره حاقه آیات 44 الی 66.

(و لو تقول علینا بعض الا قاویل لَأَخَذْنا منه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین)- اگر پیامبر سخنانی را به دروغ بر ما می بست، دست راست او را می گرفتیم سپس شاهرگ او را می بریدیم.

جای هیچ شکی باقی نمی گذارد که رسول سخنی از خود ندارد پس اگر کسی ادعای صریح و روشن و شفاف و متکرر و پیاپی پیامبر اکرم (ص) را مبنی بر مخبر بودن، رسول بودن از جانب خدا، پیروی از وحی الهی، عدم توانایی تبدیل و تغییر آیات خدا و هر گونه دخل و تصرف در آن، تنزیل قرآن از جانب خدا، را بشنود و آنرا رؤیا، عالم خیال و خوابنامه بداند و چنین اظهار بداردکه:

«این خداوند نبوده که به پیامبر امر و نهی فرستاده و این جبرئیل نبوده که به سوی پیامبر آمده بلکه این خود پیامبر است که بجای خدا و جبرئیل سخن می گوید»

آیا چنین کسی می تواند ادعای ایمان داشته باشد؟ آیا چنین اظهاراتی تکذیب نبوت نیست؟ اگر این سخنان تکذیب نیست پس تکذیب چیست؟ مگر مکذبین عصر نزول قرآن چه می گفتند: آیا سخن آنها غیر از این بود که «پیامبر این سخنان را از پیش خود ساخته و آنرا به خدا نسبت می دهد؟»

(بل قالوا اضغات احلام، بل افتراه). سوره انبیاء آیه 5.

گفتند این قرآن خوابهای آشفته و پریشان محمد (ص) است، نه خیر او آنرا از پیش خود ساخته و آنرا به خدا نسبت می دهد.

ممکن است کسی بگوید: اعراب جاهلی قرآن را خوابهای آشفته و پریشان گفته­اند و لی دکتر سروش آنرا رؤیا می داند، در پاسخ می گوییم:

 اولاً: رؤیای صادق یا آشفته هر دو خواب هستند.

ثانیاً :مگر جناب دکتر سروش برای اثبات نظریه خودش مبنی بر خوابنامه بودن قرآن، آشفتگی و پریشانی و گسستگی و تضاد و تناقض را در موضوعات قرآنی را ادعا نمی کند؟

پس ادعا یکی است و ممکن است کسی بگوید در خود قرآن در سوره حاقه، از قرآن به عنوان قول رسول یاد شده و آنرا به پیامبر نسبت داده است.

در پاسخ می گوییم: در سوره حاقه که قبلاً نیز به آن اشاره کردیم، انتساب قول به رسول ،مجازی و اعتباری است.

خداوند می فرماید:

«انه لقول رسولٍ کریم» سوره حاقه آیه 39 .بدرستی آن سخن فرستاده­ای بزرگوار است.

 به این اعتبار که از زبان پیامبر (ص) پخش می شود و در سوره تکویر که به آن هم اشاره شد، انه لقول رسولٍ کریمٍ ، سوره تکویر آیه 19 . به این اعتبار که جبرئیل امین آورنده وحی است به وی نسبت داده شده است.

و در آیه 43 سوره حاقه در ادامه مطلب می فرماید: «تنزیل من رب العالمین» این شبهه را کاملاً از بین برده و مجازی بودن انتساب قول به رسول و اعتباری بودن آنرا اثبات می کند. از این نوع مجاز و اعتبار در تمام زبانهای دنیا فراوان یافت می شود.

 رور خانه­ای از ذوب شدن برفها در بلندای قله­های سر به فلک کشیده شکل می گیردو با گذشت از دل کوهساران به دره­ها و دشتها رسیده از روستای حسن­آباد می گذرد، به اعتبار گذر از آن مکان رودخانه حسن آباد نامیده می شودو سپس از آنچه به علی آباد می رسد و در آنجا نیز رودخانه علی آباد نام می گیرد و این چنین به مسیر خود ادامه داده از هر روستایی که می گذرد نام آن روستا را به خود می گیرد. یک رود خانه و صد نام و تمام این نام­ها و انتساب­ها همه مجازی و اعتباری ....

استاد محترم در مقاله­اش از ایمان به نبوت پیامبر (ص) سخن گفته و پیامبر را با صفت رسول صادق توصیف کرده و قرآن را کلام وحیانی شمرده است. و از طرفی می گوید: «پیامبر از پیش خود به پیش خود شده با خود سخن گفته و خود را دیگری پنداشته (یعنی خود را جبرئیل یا خدا پنداشته) و سخن خود را از دهان دیگری شنیده».

اگر این ادعای استاد «پیامبر از پیش خود....» درست باشد باید از ایشان پرسید: چه رسالتی و چه نبوتی چه صداقتی و چه وحیی؟ از کدام نبوت، کدام رسالت، کدام صداقت و از کدام وحی سخن می گویی؟ آیا کسی که در جای خود نشسته خود را جبرئیل یا خدا پنداشته با خود سخن گفته و سخن خود را سخن خدا گمان کردهمی تواند نبی، رسول، صادق و موحی الیه باشد؟؟؟

رسولِ چه کسی است؟ رسول اوهام خیالات باطل خود، نبی و مخبر چیست؟ مخبر و نبی مزاعم و پندارهای خود، صادق نیست بلکه مفتری و کذاب، سخنانش وحی نیست عین کذب و افتراء.

حقاً چنین اظهارات متناقض از یک استاد فلسفه شگفت انگیز است. مگر اینکه فلسفه را رها کرده و به سفسطه روی آورده باشد! بنابراین، بیانات استاد سروش در خصوص تبین پدیده وحی، نه تبیین علمی و روانشناسانه  است و نه نقد علمی، بلکه سفسطه محض است و بس.

و اما ادعای خوابنامه بودن قرآن و رؤیایی بودن کلام الهی.

اولاً:همانطور که قبلاً گفتیم سخن تازه­ای نیست بلکه تکرار قول برویان و اعراب جاهلی پانزده قرن پیش است «بل قالوا اضغاث و احلامٍ بل افتراه بل هو شاعر» سوره انبیاء آیه 5.

استاد سروش برای اثبات نظر به خودش به عدم ارتباط آیات در یک سوره و تناقض و تضاد در قرآن اشاره می کند. می گوییم عدم ارتباط ظاهری چند آیه با آیات دیگر در یک سوره خود دلیل و نشانه غیر بشری بودن قرآن است زیرا کتاب بشر با کتاب الهی تفاوت اساسی دارد، در کتاب بشری، طرح کلی کتاب و چکیده آن در ذهن نویسنده قبلاً طراحی شده، سر فصلهای آن قبلاً تعیین گشته سپس در مدت زمانی نه چندان زیاد مطالب آن آماده و نگاشته می شود و همزمان یا بعد از آن کار تبویب انجام می شود و نکته مهم در اینجا همانطور که قبلاً گفتیم این است که طرح کلی کتاب و مطالب و مقاصد آن قبلاً ریخته شده آنهم براساس خواستها، سلیقه­ها و نیازهای مؤلف، ولی قرآن کریم بر عکس کتب دانشمندان در مدت زمان طولانی طی 23 سال آنهم بر حسب نیازهای مردم نه نیاز منشی و واضع، نازل شده است و طبیعی است که نباید مبوب باشد:

 مثلاً یک روز حادثه­ای روی داده و سوالاتی در خصوص آن برای مؤمنان پیش آمده و برای رفع آن آیاتی نازل شده سپس در فردای آن روز واقعه­ای از جنس دیگر رخ داده و سوالاتی از نوع دیگر برای مردم پیش آمده و آیاتی برای تبین آن نازل شده و طبیعی است که موضوع امروز با موضوع دیروزی ارتباطی ندارد و این خود دلیلی بر وحیانی بودن کلام قرآن می باشد و امّا تکرار مطالب و موضوعات متکرر در آن نیز امری کاملاً طبیعی است قرآن می فرماید: (یا ایها الناس قد جائتکم موعظه من ربکم و شفاء لما فی الصدور- سوره یونس آیه 57).

(هذا بیان للناس و هدی و موعظة للمتقین- سوره آل عمران آیه 138 ). قرآن موعظه خداوند متعال است برای بشر و تکرار، جزو ماهیت موعظه است پس ادعای عدم ارتباط تعدادی از آیات با آیات دیگر در یک سوره، و تکرار موضوعات، و بر شمردن آن بعنوان دلیلی بر بشری بودن و خوابنامه بودن قرآن، چیزی نیست جز سطحی نگری و عدم آشنایی با زبان وحی و امّا بحث تناقض و تضاد در قرآن که آنهم نشانه عدم دریافت روح قرآن و آشنا نبودن با زبان وحی است، انشا الله در شماره، دوم این نوشتار، بیان خواهیم کرد که:

 اولاً: موضوع متناقض بودن قرآن چیز تازه­ای نیست، در زمان پیامبر اکرم (ص) و صحابه و عصور بعد از آن نیز توهم تناقضات ظاهری آیات در ذهن انسانهای سطحی­نگر پیش آمده و به آن پاسخ کافی و واضی داده شده و حتی برخی از  مفسران و عالمان کتابهایی ویژه را به آن اختصاص داده­اند.

ثانیاً: به تمام آنها پاسخ قاطع خواهیم داد و خوانندگان خواهند دید که هیچ تضاد و تناقضی در آیات قرآن وجود ندارد.

قبل  از اینک به موضوعباز گردیم به بیان لطیفه ای بپردازیم.

قرآن کریم می فرماید« قل انما انا بشر مثلکم یوحی الیَّ» اعراب جاهلی می گفتند: پیامبر نباید از جنس بشر باشد«هل هذا الا بشر مثلکم» پیروان حضرت عیسی، عیسای پیامبر را به مقام الوهی بردند و گفتند: خدا از آسمان فرود آمد و در پوست بشری رفت و تجسد یافت، اعراب جاهلی و پیروان عیسی به بی دانشی متهم اند ولی شگفت اینکه استاد سروش می گوید:« خدا سخن نگفت و کتاب ننوشت بل انسانی تاریخی به جای او سخن گفت و کتاب نوشت و سخنش همان سخن او بود تو گویی الوهیت در پوست بشر رفت و بشری شد و ماورای طبیعت جامه طبیعت به خود پوشید و طبیعی شد.

حقاً که چنین سخنی، رویایی و خیالین است ، آن خیالی که مایه شعر است و قضایایی ترتیب           می دهدکه نفس را تحت تأثیر قرار می دهد اگر چه دور از حقیقت و واقعیت است و اعتبار و ارزش علمی ندارد. 

به موضوع ادعای رؤیایی بودن قرآن باز می گردیم:

اولاً: را گفتم حالا نوبت،

 ثانیاً: رؤیا دانستن قرآن ادعای باطلی است زیرا رؤیاها متأثر از امیال، آرزوها، نیازها، حوادث، دغدغه­های فکری روزانه و اندیشه­های انسانها است که در عالم واقعیت غیر ممکن جلوه می کنند یا به تعبیر روانشناسی رؤیا زیر مجموعه­ی کوچکی از انبوه وسیع اطلاعات است که در جریان خوابRIM باز بینی و تنظیم می شود بنابراین رؤیا در یک فرایند طبیعی مسبوق به سوابق ذهنی است و اگر شخصی نسبت موضوعی هیچ گونه­ی سابقه ذهنی نداشته باشد هیچ رؤیایی را در خصوص آن موضوع نخواهد دید.

 برای مثال فردی که در قبیله­ای از قبایل بدوی کشف نشده جنگلهای آمازون متولد شده و در همانجا نشو و نما یافته امیال و آرزوها و افکار و اندیشه­اش محدود به شکار و ابزار مربوط به آن و روابط جنسی و چگونگی دفاع از خود در برابر حیوانات درنده و مسایل دور و بر و پیرامون محل زندگی اش می باشد و رؤیاهایش نیز حول چنین موضوعاتی است و قطعاً موضوعاتی چون بحران خاورمیانه، مشکل اعراب و اسرائیل، پرونده اتمی ایران یا صف مترو و مشکل ترافیک و تحصیلات عالیه و غیره در رؤیاها او جایی نخواهند داشت و نیز کسی که در یک جامعه صنعتی در شهری چون نیویورک یا توکیو متولد شده و در یک زندگی تمام ماشینی رشد و پرورش یافته و از سایر جوامع خبری ندارد رؤیاهایش مربوط به مسائل پیرامون زندگی خودش است و بی شک درد و رنجهای کشاورزان و دامداران منطقه سیستان مشکل خشک سالی و کم آبی آنها را در رؤیاهایش نمی بیند و بر این قیاس است تمام افراد بشر در گذشته و حال و آینده.

حال چگونه می توان داستان طولانی حضرت موسی (ع) را با تمام جزئیات وقایع، صحنه ها گفتگوها، اسامی قهرمانان داستان و غیر که همگی حقایق تاریخی هستند محصول رؤیا دانست؟ مگر اینکه مانند مستشرقان بگوییم که پیامبر (ص) خواندن و نوشتن می دانسته و کتابهای عهد عتیق را مطالعه کرده و چون مطالعه موضوعات این کتابها به دغدغه فکری او تبدیل شده بخشهایی از آن سرگذشتها و وقایع را بعد از اطلاع و آگاهی از آنها در خواب دیده است، زیرا همان طور که قبلاً اشاره شد برای تحقق خواب و رؤیا تکانه­هایی از سوابق و اطلاعات ذهنی قبلی لازم است و این سوابق ذهنی و اطلاعات یا از مسموعات بدست می آید یا از مطالعه کتب و تحقیق و تفکر در آنها یا از طریق وحی و ارسال فرشته و القای معانی بر قلب پیامبر- مسلما ًپیامبر (ص) این حکایات و قصص قرآنی و احکام دین را از مردم مکه و شبه جزیره عربی نشینده چون تاریخ نشان نمی دهد که اعراب شبه جزیره از این موضوعات آگاهی داشته باشند و در ادبیات بجا مانده از دوره جاهلی اثری از آن نمی یابیم.

و اما نظر مستشرقان مبنی بر سواد داشتن پیامبر و مطالعه کتب عهد عتیق و نوشتن آنها با انشاء و ادبیاتی جدید چیز تازه­ای نیست حتی در عصر نزول قرآن مشابه چنین شبهه­ای م
له وه ی که سه ردانی ما لپه ری زمزیران تان کر د سپا سو ده که ین


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:


منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
پیوندهای روزانه
نظر سنجی

از کدامیک از مطالب را می پسندید:

خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 46
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 66
بازدید ماه : 950
بازدید کل : 287239
تعداد مطالب : 84
تعداد نظرات : 11
تعداد آنلاین : 1





 تماس با ما
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان زمزیران و آدرس zmziran.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 84
:: کل نظرات : 11

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 5

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 46
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 66
:: بازدید ماه : 950
:: بازدید سال : 1590
:: بازدید کلی : 287239